- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صبا به پیر خرابات از خرابۀ شام ببر ز کودک زار این جگرگداز پیام
2 که ای پدر ز من زار هیچ آگاهی که روز من شب تار است و صبح روشن شام
3 به سرپرستی ما سنگ آید از چپ و راست به دلنوازی ماها ز پیش و پس دشنام
4 نه روز از ستم دشمنان تنی راحت نه شب ز داغ دلآرامها دلی آرام
5 به کودکان پدرکشته مادر گیتی همی ز خون جگر میدهد شراب و طعام
6 چراغ مجلس ما شمع آه بیوهزنان انیس و مونس ما نالۀ دل ایتام
7 فلک خراب شود کاین خرابۀ بیسقف چه کرده با تن این کودکان گلاندام
8 دریغ و درد کز آغوش ناز افتادم به روی خاک مذلت به زیر بند لئام
9 به پای خار مغیلان به دست بند ستم ز فرق تا قدم از تازیانه نیلی فام
10 بر وی دست تو دستان خوشنوا بودم کنون چه قمری شوریدهام میانۀ دام
11 به دامن تو چه طوطی شکرشکن بودم بریخت زاغ و زغن زهر تلخم اندر کام
12 مرا که حال ز آغاز کودکی این است خدای داند و بس تا چه باشدم انجام
13 هزار مرتبه بدتر ز شام ماتم بود برای غمزدگان صبح عید مردم شام
14 به نالۀ شررانگیز بانوان حجاز به نغمۀ دف و نی شامیان خونآشام
15 سر تو بر سر نی شمع و ما چه پروانه به سوز و ساز ز ناسازگاری ایام
16 شدند پردگیان تو شهرۀ هر شهر دریغ و درد ز ناموس خاص و مجلس عام
17 سر برهنه به پا ایستاده سرور دین یزید و تخت زر و سفرۀ قمار و مدام
18 ز گفتگوی لبت بگذرم که جان به لب است که راست تاب شنیدن که را مجال کلام؟