-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صبا برگ گلی سوی من مجنون نیندازد که از خار دگر در رهگذارم خون نیندازد
2 نیفتم هیچگه در بزم شمع خود چو پروانه که کس دستم نگیرد وز درم بیرون نیندازد
3 فسون خوان در پی تسکین سوز و من بفکر آن که آهم آتشی در دفتر افسون نیندازد
4 توانم خواند آسان نامه ی او گر برغم من رقیبش در نوشتن حرفی از مضمون نیندازد
5 شبی در بزم آنمه زنده دارم بر مراد دل اگر ساقی دوران در میم افیون نیندازد
6 فغانی دل منه بر مهر گردون کاین ستم پیشه نیفرازد سری تا آخرش در خون نیندازد