- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 روی دل با دوست باید داشت در مرگ و نشاط راست رفتی در محبت، راست رفتی در صراط
2 دوستی با دشمنان دوست دشمن دوستی است تا نباشد دل موافق درنگیرد اختلاط
3 اعتدال از سرو باغ آموز نی از خار و گل نه سراپا بستگی نی پای تا سر انبساط
4 چیست این گردون طلسمی بوالعجب تعویذ دهر سر نمی آرد کسی بیرونش از خط و نقاط
5 آسمان دیریست دلگیرست از بازی خویش لیک داو آخر نمی گردد که برچیند بساط
6 نیست در کل جهان جزوی که آن در کار نیست نقطه ای کم می شود می ریزد از هم ارتباط
7 نظم عالم را حکیمی هست آخر، روشنست حکمتش از استواری ز استواری احتیاط
8 خود عجب دارم که در کنه جمال خود رسد کی توان یک ذات را گفتن محیطست و محاط
9 خیز فرض خود ادا فرما «نظیری » تا رویم خواب در مسجد حرامست و اقامت در رباط