دورگردون تا دماغ جام عیشم از بیدل دهلوی غزل 1103

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

دورگردون تا دماغ جام عیشم تازه‌کرد

1 دورگردون تا دماغ جام عیشم تازه‌کرد پیکرم چون ماه یکسر طعمهٔ خمیازه کرد

2 گو دو روزم نسخهٔ فطرت پریشا‌نی‌کشد چشم بستن خواهد اجزای هوس شیرازه‌کرد

3 رونق شام و سحر پر انفعال آماده است چهرهٔ زنگی به خون زین بیش نتوان غازه ‌کرد

4 شهرت صبح از غبار رفته بر باد است و بس سرمه‌گردیدن جهانی را بلند آوازه‌کرد

5 کس سر مویی برون زین خانه نتوانست رفت وقف هر دیوار اگر چون شانه صد دروازه‌کرد

6 خاک‌گردیدن یقینم شدعرق‌کردم ز شرم این تیمم نشئهٔ عبرت وضوبم تازه‌کرد

7 بیدل اینجا ذره تا خورشید لبریز غناست ساغر ما را فضولی غافل از اندازه کرد

عکس نوشته
کامنت
comment