- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دورگردون تا دماغ جام عیشم تازهکرد پیکرم چون ماه یکسر طعمهٔ خمیازه کرد
2 گو دو روزم نسخهٔ فطرت پریشانیکشد چشم بستن خواهد اجزای هوس شیرازهکرد
3 رونق شام و سحر پر انفعال آماده است چهرهٔ زنگی به خون زین بیش نتوان غازه کرد
4 شهرت صبح از غبار رفته بر باد است و بس سرمهگردیدن جهانی را بلند آوازهکرد
5 کس سر مویی برون زین خانه نتوانست رفت وقف هر دیوار اگر چون شانه صد دروازهکرد
6 خاکگردیدن یقینم شدعرقکردم ز شرم این تیمم نشئهٔ عبرت وضوبم تازهکرد
7 بیدل اینجا ذره تا خورشید لبریز غناست ساغر ما را فضولی غافل از اندازه کرد