- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 راندی ز نظر، چشم بلا دیدهٔ ما را این چشم کجا بود ز تو، دیدهٔ ما را
2 سنگی نفتد این طرف از گوشهٔ آن بام این بخت نباشد سر شوریدهٔ ما را
3 مردیم به آن چشمهٔ حیوان که رساند شرح عطش سینهٔ تفسیدهٔ ما را
4 فریاد ز بد بازی دوری که برافشاند این عرصهٔ شطرنج فرو چیدهٔ ما را
5 هجران کسی، کرد به یک سیلی غم کور چشم دل از تیغ نترسیدهٔ ما را
6 ما شعلهٔ شوق تو به صد حیله نشاندیم دامن مزن این آتش پوشیدهٔ ما را
7 ناگاه به باغ تو خزانی بفرستند خرسند کن از خود دل رنجیدهٔ ما را
8 با اشک فرو ریخت ستمهای تو وحشی پاشید نمک، جان خراشیدهٔ ما را