روردهٔ میناکشی چشم سیه از حکیم سبزواری غزل 97

حکیم سبزواری

آثار حکیم سبزواری

حکیم سبزواری

روردهٔ میناکشی چشم سیه مستش نگر

1 روردهٔ میناکشی چشم سیه مستش نگر واندر فن عاشق کشی حسن زبردستش نگر

2 از بهر قتل عاشقان مژگان او ناوک زنان از قامتش تیر و کمان ز ابروی پیوستش نگر

3 شد خونخوری آئین او کس جان نبرداز کین او تا ساعد سیمین او رنگین بخون دستش نگر

4 چون ماهی در خون طپان هردم هزاران دل وجان زین بحر عشق بیکران افتاده در شستش نگر

5 در پیش آن بالابلند سروچمن برخود بخند ای باغبان اغماض چند سرو و قد پستش نگر

6 تنها نه از من برده دل آن رشک خوبان چگل هر مرغ دل زان نغز گل لغزیده پابستش نگر

7 جلداست و چابک در جفا پس سرگران اندر وفا در قتل ارباب صفا چالاک و تر دستش نگر

8 ابرو و زلف مه جبین محراب و زناری قرین تقریب کفر از دین ببین توحید و سربستش نگر

9 ای خیر مطلق ذات تو نفی از توهم اثبات تو با آنکه صد ره مات تو اسرار شد هستش نگر

عکس نوشته
کامنت
comment