جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

رو از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1018

غزل 1018 ام از 6329 غزلیات

رو چشم جان را برگشا در بی‌دلان اندرنگر

1 رو چشم جان را برگشا در بی‌دلان اندرنگر قومی چو دل زیر و زبر قومی چو جان بی‌پا و سر

2 بی‌کسب و بی‌کوشش همه چون دیگ در جوشش همه بی‌پرده و پوشش همه دل پیش حکمش چون سپر

3 از باغ و گل دلشادتر وز سرو هم آزادتر وز عقل و دانش رادتر وز آب حیوان پاکتر

4 چون ذره‌ها اندر هوا خورشید ایشان را قبا بر آب و گل بنهاده پا وز عین دل برکرده سر

5 در موج دریاهای خون بگذشته بر بالای خون وز موج وز غوغای خون دامانشان ناگشته تر

6 در خار لیکن همچو گل در حبس ولیکن همچو مل در آب و گل لیکن چو دل در شب ولیکن چو سحر

7 باری تو از ارواحشان وز باده و اقداحشان مستی خوشی از راحشان فارغ شده از خیر و شر

8 بس کن که هر مرغ ای پسر خود کی خورد انجیر تر شد طعمه طوطی شکر وان زاغ را چیزی دگر

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر رو چشم جان را برگشا در بی‌دلان اندرنگر

شاعر شعر رو چشم جان را برگشا در بی‌دلان اندرنگر چه کسی است ؟

شاعر شعر رو چشم جان را برگشا در بی‌دلان اندرنگر جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر رو چشم جان را برگشا در بی‌دلان اندرنگر در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر رو چشم جان را برگشا در بی‌دلان اندرنگر چیست ؟

قالب شعر رو چشم جان را برگشا در بی‌دلان اندرنگر غزل است

مضمون اصلی شعر رو چشم جان را برگشا در بی‌دلان اندرنگر چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر