1 رخسار ترا لاله و گل بار که داد وان سنبل نو رسته بگلنار که داد
2 و انروز بدست آن شب تار که داد وان یار سزا را بسزاوار که داد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 پاسخی ده تا نشان یابم ز ناپیدا دهان در جهان هرگز که دید از چیز ناپیدا نشان
2 مردمان پیدا دهان دارند و ناپیدا سخن تو چرا پیدا سخن داری و ناپیدا دهان
1 ای ماه بروی لاله رنگ آمده ای از سینه و دل حریر و سنگ آمده ای
2 گر تو بدهان و چشم تنگ آمده ای دلتنگ چرایی ؟ نه بجنگ آمده ای
1 گه آن آراسته زلفش زره گردد گهی چنبر گه آن پیراسته جعدش ببارد مشگ و گه عنبر
2 رخی چون نو شکفته گل ، همه گلبن برنگ مل همه شمشاد پر سنبل ، همه بیجاده پر شکر
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به