رخ و زلفت از شگرفی، از کمال‌الدین اسماعیل غزل 48

کمال‌الدین اسماعیل

آثار کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل

رخ و زلفت از شگرفی، صفت بهار دارد

1 رخ و زلفت از شگرفی، صفت بهار دارد خنک آنکه سر و قدّی ، چو تو در کنار دارد

2 لب لعل دل فریبت ، ز گهر حدیث راند سر زلف مشک بارت، ز بنفشه بار دارد

3 رخ چون مهت ندانم، که چه عزم دارد آیا اثری همی نیاید، که سر شکار دارد

4 که کمند عنبرین را زد و سوی حلقه کردست؟ که خدنگهای مشکین، چو زبان مار دارد؟

5 دل خود طلب چو کردم، بر نرگس تو گفتا برو ای فلان و بهمان، بر من چه کار دارد

6 چو بسی بگفتم او را ، بکرشمه گفت با تو سر گفت و گو ندارم، که مرا خمار دارد

7 چه دهی صداع مستان، چه کنی حدیث چیزی که کمینه هندوی ما، به از ین هزار دارد؟

8 چو بترک دل بگفتم، غم جان خوردم که ترسم که چو دست یافت بر وی، هم ازین شمار دارد

عکس نوشته
کامنت
comment