- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سرشته اند در گلم الا هوای دوست سرتا بپای من همه هست از برای دوست
2 تن از برای آنکه کشم بار او بجان جان از برای آنکه فشانم بپای دوست
3 دل از برای آنکه به بندم بعشق او سر از برای آنکه دهم در هوای دوست
4 چشم از برای آنکه به بینم جمال او لب از برای آنکه بگویم ثنای دوست
5 دست از برای آنکه بدامان او زنم پای از برای آنکه روم در رضای دوست
6 گوش از برای حلقه و گردن برای طوف یعنی اسیر و بنده ام و مبتلای دوست
7 در سر خیال و مهر بدل سینه بهر راز در لب دعا، ثنا بزبان، دیده جای دوست
8 خوش آنکه مدعای من از وی شود روا لیکن بشرط آنکه بود مدعای دوست
9 گر دوست را بجای من مبتلا بسی است بی او شوم اگر بودم کس بجای دوست
10 ای فیض نوش باد ترا هر چه میکشی از جام عشق و باده مهر و وفای دوست