- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خروشان و جوشان و گریان و زار روان شد سوی درگه شهریار
2 بغلطید بر خاک و نالید سخت که ای در خور تاج و دارای تخت
3 که ای شاه با عدل فرو نگین به درگاه تو صد چون طغرل تگین
4 بمردی ستان داد من از زنی بخوان از بر افسون اهریمنی
5 من آنم که از عمر تنگ آمدم گرفتار زندان ننگ آمدم
6 مهیا کن امروز مرگ مرا و یا خرمی بخش برگ مرا
7 نمانده است دیگر مرا آبروی چه آب رخ من چه آن آب جوی
8 فرو خواند بر شاهزاده بسی بسوزاند آهش دل هر کسی