- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 همخواب رقیبانی و من تاب ندارم بیتابم و از غصهٔ این خواب ندارم
2 زین در نتوان رفت و در آن کو نتوان بود درماندهام و چارهٔ این باب ندارم
3 آزرده ز بخت بد خویشم نه ز احباب دارم گله ازخویش و ز احباب ندارم
4 ساقی می صافی به حریفان دگر ده من درد کشم ذوق می ناب ندارم
5 وحشی صفتم اینهمه اسباب الم هست غیر از چه زند طعنه که اسباب ندارم