خیز ای دل زین برافگن از سنایی غزنوی قصیده-قطعه 2

1 خیز ای دل زین برافگن مرکب تحویل را وقف کن بر ناکسان این عالم تعطیل را

2 پاک دار از خط معنی حرف رنگ و بوی را محو کن از لوح دعوی نقش قال و قیل را

3 اندرین صفهای معنی در معنی را مجوی زان که در سرنا نیابی نفخ اسرافیل را

4 کی کند برداشت دریا در بیابان خرد ناودان بام گلخن سیل رود نیل را

5 دست ابراهیم باید بر سر کوی وفا تا نبرد تیغ بران حلق اسماعیل را

6 مرد چون عیسی مریم باید اندر راه صدق تا بداند قدر حرف و آیت انجیل را

7 در شب تاری کجا بیند نشان پای مور آنکه او در روز روشن هم نبیند پیل را

8 هر کسی بر تخت ملکت کی تواند یافتن همچو گیسوی عروسان دستهٔ زنبیل را

9 از برون سو آب و روغن سود کی دارد ترا چون درونسو نور نبود ذره‌ای قندیل را

10 خیز و اکنون خیز کانساعت بسی حسرت خوری چون ببینی بر سر خود تیغ عزراییل را