جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

برخیز از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2624

غزل 2624 ام از 6329 غزلیات

برخیز که جان است و جهان است و جوانی

1 برخیز که جان است و جهان است و جوانی خورشید برآمد بنگر نورفشانی

2 آن حسن که در خواب همی‌جست زلیخا ای یوسف ایام به صد ره به از آنی

3 برخیز که آویخت ترازوی قیامت برسنج ببین که سبکی یا تو گرانی

4 هر سوی نشانی است ز مخلوق به خالق قانع نشود عاشق بی‌دل به نشانی

5 هر لحظه ز گردون برسد بانگ که ای گاو ما راه سعادت بنمودیم تو دانی

6 برخیز و بیا دبدبه عمر ابد بین تا بازرهی زود از این عالم فانی

7 او عمر عزیزی است از او چاره نداری او جان جهان آمد و تو نقش جهانی

8 بر صورت سنگین بزند روح پذیرد حیف است کز این روح تو محروم بمانی

9 او کان عقیق آمد و سرمایه کان‌ها در کان عقیق آی چه دربند دکانی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر برخیز که جان است و جهان است و جوانی

شاعر شعر برخیز که جان است و جهان است و جوانی چه کسی است ؟

شاعر شعر برخیز که جان است و جهان است و جوانی جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر برخیز که جان است و جهان است و جوانی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر برخیز که جان است و جهان است و جوانی چیست ؟

قالب شعر برخیز که جان است و جهان است و جوانی غزل است

مضمون اصلی شعر برخیز که جان است و جهان است و جوانی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر