برخیز که می‌رود زمستان از سعدی شیرازی غزل 447

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

برخیز که می‌رود زمستان

1 برخیز که می‌رود زمستان بگشای در سرای بستان

2 نارنج و بنفشه بر طبق نه منقل بگذار در شبستان

3 وین پرده بگوی تا به یک بار زحمت ببرد ز پیش ایوان

4 برخیز که باد صبح نوروز در باغچه می‌کند گل افشان

5 خاموشی بلبلان مشتاق در موسم گل ندارد امکان

6 آواز دهل نهان نماند در زیر گلیم و عشق پنهان

7 بوی گل بامداد نوروز و آواز خوش هزاردستان

8 بس جامه فروخته‌ست و دستار بس خانه که سوخته‌ست و دکان

9 ما را سر دوست بر کنار است آنک سر دشمنان و سندان

10 چشمی که به دوست برکند دوست بر هم ننهد ز تیرباران

11 سعدی چو به میوه می‌رسد دست سهل است جفای بوستانبان

عکس نوشته
کامنت
comment