پارسایی بر یکی از خداوندان از سعدی شیرازی گلستان 16

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

پارسایی بر یکی از خداوندان نعمت گذر کرد که بنده‌ای را دست و پای استوار بسته عقوبت همی‌کرد. گفت: ای پسر همچو...

پارسایی بر یکی از خداوندان نعمت گذر کرد که بنده‌ای را دست و پای استوار بسته عقوبت همی‌کرد. گفت: ای پسر همچو تو مخلوقی را خدای عز ّو جل اسیر حکم تو گردانیده است و تو را بر وی فضیلت داده شکر نعمت باری تعالی به جای آر و چندین جفا بر وی مپسند، نباید که فردای قیامت به از تو باشد و شرمساری بری. ,

2 بر بنده مگیر خشم بسیار جورش مکن و دلش میازار

3 او را تو به ده درم خریدی آخر نه به قدرت آفریدی

4 این حکم و غرور و خشم تا چند هست از تو بزرگتر خداوند

5 ای خواجهٔ ارسلان و آغوش فرمانده خود مکن فراموش

در خبر است از خواجهٔ عالم صلی الله علیه و سلم که گفت: بزرگترین حسرتی روز قیامت آن بود که یکی بندهٔ صالح را به بهشت برند و خواجهٔ فاسق را به دوزخ. ,

7 بر غلامی که طوع خدمت توست خشم بی حد مران و طیره مگیر

8 که فضیحت بود به روز شمار بنده آزاد و خواجه در زنجیر

عکس نوشته
کامنت
comment