-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بازگردان قصهٔ عشق ایاز که آن یکی گنجیست مالامال راز
2 میرود هر روز در حجرهٔ برین تا ببیند چارقی با پوستین
3 زانک هستی سخت مستی آورد عقل از سر شرم از دل میبرد
4 صد هزاران قرن پیشین را همین مستی هستی بزد ره زین کمین
5 شد عزازیلی ازین مستی بلیس که چرا آدم شود بر من رئیس
6 خواجهام من نیز و خواجهزادهام صد هنر را قابل و آمادهام
7 در هنر من از کسی کم نیستم تا به خدمت پیش دشمن بیستم
8 من ز آتش زادهام او از وحل پیش آتش مر وحل را چه محل
9 او کجا بود اندر آن دوری که من صدر عالم بودم و فخر زمن