- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بسوی وطن باز گشتند یاران خروشان چه رعد، اشکباران چه باران
2 چه لاله فروزان و چون شمع سوزان ز داغ غم و دوری گلعذاران
3 چمن شد پر از قمری شورش انگیز بر آمد ز گلشن نوای هزاران
4 نوای حجازی ز هر سو بپا شد ز شور عراقیّ آن سوگواران
5 گروهی اسیر غم نوجوانان گروهی زمین گیر آن شهسواران
6 بلعید، پرورده هر یک جوانی ولی شام شد صبح امیدواران
7 چه بر آستان رسالت رسیدند ز کف شد قرار دل بی قراران
8 چه برگ خزان ریخته از چپ و راست باشک روان همچه ابر بهاران
9 بسر بسکه خاک مصیبت فشاندند حرم گشت چون کلبۀ خاکساران
10 مهین بانوی خلوت کبریائی بگفت ای سر و سرور تاجداران
11 ز کوی حسین تو دارم پیامی که برده است هوش از سر هوشیاران
12 لبش خشک و تن غرقۀ لجۀ خون سرش روی نی رهبر رهسپاران
13 پس از زخم های فراوان کاری نگویم چه کردند آن نابکاران
14 به پیرامنش نونهالان نامی چگویم ز جانان و آن جان نثاران
15 گر از بانوان نبوت بگویم دل سنگ گرید بر آن داغداران
16 ز بیداد گردون دل بانوان خون چه رفتند در محفل میگساران
17 گر از سختی ما بخواهی نشانه بود شانۀ من یکی از هزاران