باز پیمان بست دل با از ملک‌الشعرا بهار غزل 352

ملک‌الشعرا بهار

آثار ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

باز پیمان بست دل با دلبری پیمان گسل

1 باز پیمان بست دل با دلبری پیمان گسل سحر چشمش‌ چشم‌بند و بند زلفش‌ جان‌گسل

2 دوست کش‌،‌ بیگانه‌پرور، دیرجوش و زودرنج سست‌پیمان،‌ سخت‌دل‌،‌ مشکل‌پسند،‌ آسان‌گسل

3 در نگاه تند چون قاتل ز مجرم جان‌ ستان در عطای بوسه چون سیر از گرسنه نان‌گسل

4 لفظ آتشبار او یاس‌آور و امّیدسوز نرگس بیمار او دردافکن و درمان‌گسل

5 غمزه‌اش در دلبری یغماگر و مردم‌فریب طره‌اش‌ در کافری تقوی‌کش و ایمان‌گسل

6 دست‌ هجرش‌ فرش عیش‌ و صفحهٔ‌ شادی‌نورد شور عشقش بیخ عمر و رشتهٔ عمران‌گسل

7 انبساط روح را با جوهر حرمان‌زدای ارتباط وصل را با خنجر هجران‌گسل

8 لعل گوهربیز او گاه سخن مرجان‌فروش مژهٔ خونریز او وقت غضب شریان‌گسل

9 نیست‌ دل ز ایران گسستن‌ خوش‌ ولی‌ ترسم «‌بهار» دل ز ایران بگسلد زین فتنهٔ ایران‌گسل

عکس نوشته
کامنت
comment