- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تحقیق را به ما و من افتاده اختلاف در هیچ حال با نفس آیینه نیست صاف
2 هم صحبتان به بازی شطرنج سرخوشند تا نگذرد مزاج نفاق از سر مصاف
3 یاران اگر لبی به تامل رساندهاند خمیازه خورده است گره درکمین لاف
4 لطف معانی از لب هذیان نوا مخواه چون پاس آبرو ز دم تیغ بی غلاف
5 پیوندها به روی گسستن گشودهاند گو وهم، تار و پود خیالات ننگ باف
6 چون مو سپید شد سر دعوا به خاک دزد این برف پنبهایست اشارتگر لحاف
7 دیدی هزار رنگ و نشد رمزی آشکار ای صاحب دماغ نهای شخص موشکاف
8 آخر همه به نشئهٔ تحقیق میرسیم پیداست تا دماغ پس و پیش و دردو صاف
9 بییار زیستن ز تو بیدل قیامت است جرمی نکردهای که توان کردنت معاف