یاد زلف تو مرا مصرع حالی از اسیر شهرستانی غزل 277

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

یاد زلف تو مرا مصرع حالی شده است

1 یاد زلف تو مرا مصرع حالی شده است دلم از دست تمنای تو خالی شده است

2 دل عبث مشکن اگر دیده عبرت داری جام جم بین که چه در خاک سفالی شده است

3 تا به خود می نگرد مصلحت اندیش غیور تربتش محوتر از نقش نهالی شده است

4 بی نیازی چه که از خویش گذشتن هنر است نیستی تاج سر همت عالی شده است

5 لاله گون کرده رخ از شرم به رقص آمده است عرقش نقش طراز گل قالی شده است

6 مژه بر هم زدنی از نگهت غافل نیست نام دیوانه اسیر تو خیالی شده است

عکس نوشته
کامنت
comment