1 به یاد آستانت هرکه سر بر خاک میمالد غبارش چون سحر پیشانی افلاک میمالد
2 گهر حل میکند یا شبنمی در پرده میبیزد حیا چیزی بر آن رخسار آتشناک میمالد
3 امل افسون بیباکیست در عبرتگه امکان بقدر ریشه مستی آستین تاک میمالد
4 سخن بیپردهکمگوییدکاین افسانهٔ عبرت به گوشی تا خورد اول لب بیباک میمالد
5 به ذوق سدره و طوبی تو هم دندان به سوهان زن امل کام جهانی را به این مسواک میمالد
6 صفایدامن صبح و نم شبنم چه ننگ است این فلک صابون همین بر خامههای پاک میمالد
7 دربنگلشن ز وضع لاله وگل سیر عبرتکن که یک مژگان گشودن سینه بر ضد چاک میمالد
8 سیهچشمیست امشب ساقی مستانکه نیرنگش به جام هرکه اندازد نظر تم-یاک میمالد
9 به چندین زنگ ازآن نقش قدم گل میتوان چیدن به رفتارت پر طاووس رو بر خاک میمالد
10 مشو از امتیاز خیر و شر طنبور این محفل که عبرت گوش هر کس درخور ادراک میمالد
11 مگر سعی ندامت هم دلی انشاکند بیدل نفس دستی به صد امید برگ تاک میمالد