یاد آرای ستمگر از حال از طبیب اصفهانی غزل 164

طبیب اصفهانی

آثار طبیب اصفهانی

طبیب اصفهانی

یاد آرای ستمگر از حال خاکساری

1 یاد آرای ستمگر از حال خاکساری روزی اگر بکویت بادآورد غباری

2 هر کس درین گلستان نخلی نشاند بر داد جز نخل ما که هرگز باری نداد باری

3 مادر پس و تو جانا در منزلی نشسته ما غرقه و تو یارا آسوده در کناری

4 پر اشگ حسرتم چشم در گرد کلفتم دل این دشت بیکرانست و آن بحر بی کناری

5 هر کس بوعده گاهی عمری نشسته باشد از حال ماست آگاه در راه انتظاری

6 دردا که رفت عمر و از تو نشد نصیبم نه غمزه نهانی نه لطف آشکاری

7 کشتی مرا و خونم بادت حلال جانا یکبار بر مزارم گر افکنی گذاری

8 بگزیده از نکویان دیگر طبیب خسته هجران گزین نگاری فرقت پسند یاری

عکس نوشته
کامنت
comment