به یاد جفت و طاق ابروی یار از غبار همدانی غزل 39

غبار همدانی

آثار غبار همدانی

غبار همدانی

به یاد جفت و طاق ابروی یار

1 به یاد جفت و طاق ابروی یار بپیما ساقیا پیمانه بسیار

2 بخونریزی عاشق ابروانش چو شمشیر علی در قتل کفّار

3 بدین طرز ار دو چشم می فروشش فروشد مِی نماند نفسِ هشیار

4 تمارض کرد نرگس تا که گردد دو چشمانش نگشت و ماند بیمار

5 ببیند هر که چشم نیم خوابش بماند تا به صبح حشر بیدار

6 ز چین آن دو زلف پر چَم و خَم فتاده در سرم سودای زُنّار

7 به طور و طَرز رفتار نگارم رود کبک دری هرگز مپندار

8 به امید وصالش بر در دوست دو دیده دوختم مانند مسمار

9 برآرم صبح محشر چون سر از گور غمی نبود مرا غیر از غم یار

10 بیا امشب ز هجر زرد روئی غبار از دیدگان انجم تو بشمار

عکس نوشته
کامنت
comment