یاد ایامی که هر دم با منت از طغرل احراری غزل 149

طغرل احراری

طغرل احراری

طغرل احراری

یاد ایامی که هر دم با منت پیغام بود

1 یاد ایامی که هر دم با منت پیغام بود شهد مضمون حدیث دلکشت در کام بود!

2 دم به دم ساعت به ساعت از نوید نامه‌ات طرف گلزار خیال من بهار ایام بود

3 از کلامت «واصبر واتفسیر» می‌کردم مدام اضطراب مرغ دل در حقله آرام بود

4 می‌کشیدم صید عشرت را به قلاب خطت پیچ و تاب موج مکتوبت کمند دام بود

5 نکهت رمز سواد نامه از انشای تو در دماغ خشک‌مغزان روغن بادام بود!

6 داشتم سامان مستی از کشاد معنی‌ات مطلع مهر نشانم از در و از بام بود!

7 طغرل از مضمون استغناش اکنون پخته است باغبان گلشن لطفش همانا خام بود

عکس نوشته
کامنت
comment