-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یاد یاران که کنند از دل و جان یاری هم پا ز سر کرده روند از پی غمخواری هم
2 غم زدایند ز دلهای هم از خوشخوئی بهره گیرند ز دانش بمدد کاری هم
3 کم کنند از خود و افزونی یاران طلبند رنج راحت شمرند از پی دلداری هم
4 رنج بر جان خود از بهر تن آسائی یار حامل بار گران بهر سبکباری هم
5 همه چون غنچه بتنهائی و با هم چون گل تنگدل از خود و خندان بهواداری هم
6 رنجه کردند که راحت برسانند بهم زخمی تیغ جفا بهر سپر داری هم
7 از ره لطف و محبت همه هم را دلجوی وز سر مهر و وفا در صدد یاری هم
8 نور بخشند بهم چونکه بصحبت آیند روز خورشید هم و شمع شب تاری هم
9 این می و ساقی آن و طرب و مستی این جام سرشار هم و منبع سرشاری هم
10 سرشان ز آتش سودای محبت پر شور پای پر آبله در راه طلبکاری هم
11 خواب غفلت نگذارند که غالب گردد همه هم را بصرند و همه بیداری هم
12 راحت جان و طبیبان دل یکدیگرند یار تیمار هم و صحت بیماری هم
13 همه همدرد هم و مایهٔ درمان دهند همه پشت هم و آسان کن دشواری هم
14 فیض تا چند کنی وصف و نکوشی که شوی خود ار آنقوم که باشند بغمخواری هم