-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به یاد آور که در ایّام خُردی قدم در دوستی چون می فشردی
2 نمی دانستی آیین جفا را طریق مهربانی می سپردی
3 به بوسه دردم از دل می کشیدی به گیسو گردم از رخ می سُتردی
4 به خُردی داشتی خوی بزرگان گرفتی در بزرگی خوی خُردی
5 به پایان آر دل جویی چو دل را به اوّل دستبرد از دست بردی
6 کنونت عشوه با من در نگیرد که با گردان نشاید کرد گُردی
7 جلال آن باده کآن بد مهر پیمود به اوّل صاف و آخر بود دُردی