- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یاد آر ای که فارغ، در محملی نشسته شکرانه فراغت از همرهان خسته
2 چشم بد فلک بین کامشب ببرم عشرت یکسو سبوفتاده یکسو قدح شکسته
3 از نوبهار وصلم یاد آید و خروشم بینم چو عندلیبی در گلشنی نشسته
4 روزی دوای اسیران صبری کنید و بینید کز هم گسسته دام و درهم قفس شکسته
5 هجر و بلای هجران گر این بود، در وصل بر روی عشقبازان یارب مباد بسته
6 در چشم نیمخوابش پیدا بود که سر خوش در بزم مدعی دوش تا صبحدم نشسته
7 گفتی طبیب خسته بسته بدیگران دل اما چنانکه بر تو بر دیگران نبسته