یاد آر ای که فارغ، در محملی از طبیب اصفهانی غزل 141

طبیب اصفهانی

آثار طبیب اصفهانی

طبیب اصفهانی

یاد آر ای که فارغ، در محملی نشسته

1 یاد آر ای که فارغ، در محملی نشسته شکرانه فراغت از همرهان خسته

2 چشم بد فلک بین کامشب ببرم عشرت یکسو سبوفتاده یکسو قدح شکسته

3 از نوبهار وصلم یاد آید و خروشم بینم چو عندلیبی در گلشنی نشسته

4 روزی دوای اسیران صبری کنید و بینید کز هم گسسته دام و درهم قفس شکسته

5 هجر و بلای هجران گر این بود، در وصل بر روی عشقبازان یارب مباد بسته

6 در چشم نیمخوابش پیدا بود که سر خوش در بزم مدعی دوش تا صبحدم نشسته

7 گفتی طبیب خسته بسته بدیگران دل اما چنانکه بر تو بر دیگران نبسته

عکس نوشته
کامنت
comment