- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به یاد آرد دل بیتاب اگر نقش میانش را به رنگ موی چینی سرمه میگیرد فغانش را
2 ز فیض خاکساری اینقدر عزت هوس دارم که در آغوش نقش سجدهگیرم آستانش را
3 زبان حال عاشق گر دعایی دارد این دارد که یارب مهربانگردان دل نامهربانش را
4 تحیرگلشن است اماکه دارد سیر اسرارش خموشی بلبل است اماکه میفهمد زبانش را
5 درین غفلتسراگویی مقیم خانهٔ چشمم که با خواب است یکسر رنگ الفت پاسبانش را
6 ؟؟؟ در جستجو خاصیت موج نظر دارد که غیراز چشمبستن نیست منزلکاروانش را
7 شودکم ظرف در نعمت ز شکر ایزدی غافل کهسیری مهرخاموشی است چون ساغردهانش را
8 هجوم شکوهٔ هرکس زدرد مفلسی باشد نخیزد ناله از نی تا بود مغز استخوانش را
9 به رنگگردباد آن طایر وحشت پر و بالم که هم در عالم پرواز بستند آشیانش را
10 طلسم جسمگردد مانع پرواز روحانی چو بویگلکه دیوار چمنگیرد عنانش را
11 چوبرق ازچنگ فرصت رفت بیدل دامن وصلش ز دود خرمن هستی مگریابم نشانش را