- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یاد چشمت چو پی غارت جان می آید خواب و آرام به تاراج فغان می آید
2 امتحان دل خود کردم و حالش دیدم می رود هر که ز کوی تو به جان می آید
3 تا نیامد به سرخاک من آن گل نشکفت که بهاری به تماشای خزان می آید
4 محرم شرح جدایی نبود هستی ما نامه ام سوی تو با قاصد جان می آید
5 تا ز جولان تو برخاست غبار از خاکم از گریبان صبا بوی فغان می آید
6 بسکه از نسبت آن رخ به نزاکت آمیخت عکس بر خاطر آیینه گران می آید
7 کس گل از غنچه تصویر نچیده است اسیر راز بیگانه دل کی به زبان می آید