- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
قوله تعالی: «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَمَ» یاد کن در قرآن مریم را، «إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها» آن گه که بیکسو شد دور از کسان خویش، مَکاناً شَرْقِیًّا. ,
(۱۶) بجایگاهی از سوی برآمدن آفتاب. ,
فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجاباً در پیش خویش از سوی مردمان خویش پرده گرفت. «فَأَرْسَلْنا إِلَیْها رُوحَنا» بوی فرستادیم روح خویش، «فَتَمَثَّلَ لَها» تا بسان مردمی پیش وی بپای ایستاد، «بَشَراً سَوِیًّا. (۱۷) جوانی تمام نیکو روی. ,
«قالَتْ مریم» گفت مریم: «إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْکَ» من در زینهار و پناه رحمن میشوم از تو، «إِنْ کُنْتَ تَقِیًّا» (۱۸) اگر پرهیزگاری تو ,
5 «قالَ»گفت: «إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ» من فرستاده خداوند توام، «لِأَهَبَ لَکِ» تا ترا بخشم، «غُلاماً زَکِیًّا» (۱۹) پسری هنری پاک.
«قالَتْ أَنَّی یَکُونُ لِی غُلامٌ» گفت مرا چون بود پسری؟ «وَ لَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ» و هیچ مردم مرا بنساوید، «وَ لَمْ أَکُ بَغِیًّا» (۲۰) و من زانیه نبودم. ,
«قالَ» گفت: «کَذلِکِ قالَ رَبُّکِ» چنین گفت خداوند تو. «هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ» که آن بر من آسان و خوار است. «وَ لِنَجْعَلَهُ آیَةً لِلنَّاسِ» و تا او را نشانی کنم مردمان را. «وَ رَحْمَةً مِنَّا» و بخشایشی از ما بتو، «وَ کانَ أَمْراً مَقْضِیًّا» (۲۱) و آن کاری بود از ما خواسته و گزارده و کردنی. ,
«فَحَمَلَتْهُ» بار گرفت به عیسی، «فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَکاناً قَصِیًّا» (۲۲) دور شد و آن بار خود در شکم، دور برد. ,
«فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ» درد زه خاستن او را باز آورد، «إِلی جِذْعِ النَّخْلَةِ» که با تنه خرما بن شد. «قالَتْ یا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذا» کاشک من بمردمی پیش ازین، «وَ کُنْتُ نَسْیاً مَنْسِیًّا» (۲۳) و من چیزی بودمی گذاشته و فراموش شده. ,
«فَناداها مِنْ تَحْتِها» آواز داد او را که در زیر وی بود «أَلَّا تَحْزَنِی» که اندوهگن مباش. «قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیًّا» (۲۴) خداوند تو زیر تو جویی کرد. ,
«وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ» بجنبان بسوی خویش خرما بن را «تُساقِطْ عَلَیْکِ» تا فرو افتد بر افتد بر تو بر او، «رُطَباً جَنِیًّا» (۲۵) خرمای تر و تازه در هنگام رسیده. ,
«فَکُلِی وَ اشْرَبِی» میخور و آب میآشام، «وَ قَرِّی عَیْناً» و چشم روش میدار، «فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً» اگر از مردمان کسی بینی. «فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً» بگوی من پذیرفتهام و پیمان کردهام خدای را تعالی خاموشی، «فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیًّا» (۲۶) امروز با هیچ مردم سخن نخواهم گفت. ,
«فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَها تَحْمِلُهُ» عیسی را بر گرفت و آورد او را بقوم خویش. ,
«قالُوا یا مَرْیَمُ» گفتند ای مریم! «لَقَدْ جِئْتِ شَیْئاً فَرِیًّا» (۲۷) چیزی آوردی سخت شگفت و منکر. ,
«یا أُخْتَ هارُونَ» ای خواهر هارون! «ما کانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ» پدر تو مردی بد نبود، «وَ ما کانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا» (۲۸) و مادر تو زانیه نبود و پلیدکار. ,
«فَأَشارَتْ إِلَیْهِ» اشارت بعیسی نمود. «قالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ» گفتند چون سخن گوئیم؟ «مَنْ کانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا» (۲۹) با کسی که در گهواره است کودکی خرد. ,
«قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ» عیسی گفت من بنده اللَّه تعالیام، «آتانِیَ الْکِتابَ» مرا دین داد و کتاب، «وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا» (۳۰) و مرا پیغامبر کرد. ,
«وَ جَعَلَنِی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ» و مرا با برکت کرد هر جا که باشم. «وَ أَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ» و مرا اندرز کرد بنماز و زکاة، «ما دُمْتُ حَیًّا» (۳۱) تا زنده باشم. ,
«وَ بَرًّا بِوالِدَتِی» و مهربان بمادر خویش، «وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیًّا» (۳۲) و مرا نابخشایندهای بدبخت نکرد. ,
«وَ السَّلامُ عَلَیَّ» و درود بر من. «یَوْمَ وُلِدْتُ» بآن روز که زیم، «وَ یَوْمَ أَمُوتُ» و آن روز که میرم، «وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا» (۳۳) و آن روز که مرا انگیزانند زنده. ,
«ذلِکَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ» اینست عیسی مریم، «قَوْلَ الْحَقِّ» سخن خدای. ,
«الَّذِی فِیهِ یَمْتَرُونَ» (۳۴) آن عیسی که در و به پیکار سخن جدا جد میگویند. ,
«ما کانَ لِلَّهِ أَنْ یَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ» نیست خدای را که هیچ فرزند گیرد. «سُبْحانَهُ» پاکی و بی عیبی او را «إِذا قَضی أَمْراً» چون کاری خواهد که کند «فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ» «کُنْ فَیَکُونُ» (۳۵) جز زان نبود که گوید باش تا میبود. ,
«وَ إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ» اللَّه تعالی خداوند منست و خداوند شما. «فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ» (۳۶) او را بپرستید که راه راست اینست. ,
«فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ» جوقهای ترسایان مختلف سخن شدند، «فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا» ویل ایشان را و نفرین و نفریغ ایشان را که کافر شدند، «مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ» (۳۷) از حاضر شدن در روزی بزرگوار. ,
«أَسْمِعْ بِهِمْ وَ أَبْصِرْ» چون شنوا و بینا که ایشان باشند، «یَوْمَ یَأْتُونَنا» آن روز که بما آیند، «لکِنِ الظَّالِمُونَ الْیَوْمَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ» (۳۸) لکن آن ستمکاران امروز باری در گمراهی آشکارند. ,