یاد آن روزی که یاری از ابوالحسن فراهانی غزل 40

ابوالحسن فراهانی

آثار ابوالحسن فراهانی

ابوالحسن فراهانی

یاد آن روزی که یاری چون تو در برداشتم

1 یاد آن روزی که یاری چون تو در برداشتم در نظر خورشید و در کف مشک و عنبر داشتم

2 ساغر می داشتی در کف به جای تیغ کین من لب خندان به جای دیده ی ترداشتم

3 ای که می سوزی دلم دانم که سوزد دامنت زآن که نگرفتم به دستی کان زدل برداشتم

4 ناصحا تا چند گویی صبر کن دور از رخش از برای کی نگه می داشتم گر داشتم

5 دیدم اندر خواب دامانش بدست خویشتن از شعف بیدار گشتم دست بر سرداشتم

عکس نوشته
کامنت
comment