خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

خاقانی شروانی
خاقانی شروانی

داور جانی، پس این فریاد از خاقانی شروانی غزل 389

غزل 389 ام از 1365 غزلیات

داور جانی، پس این فریاد جان چون نشنوی

1 داور جانی، پس این فریاد جان چون نشنوی یارب آخر یارب فریاد خوان چون نشنوی

2 داد خواهم بر درت در خاک و خون افغان کنان گیر داد عاشقان ندهی فغان چون نشنوی

3 آه سوزان کز ره دل می‌برم سوی دهان سوی دل باز آرم از ره دهان چون نشنوی

4 هر زمان گوئی بگو تا خود نشان عشق چیست من چه دانم داد عشقت را نشان چون نشنوی

5 در کمین غمزها ترکان کمان کش داشتی گاه تیر افشاندن آواز کمان چون نشنوی

6 جوش دریای سرشکم گوش ماهی بشنود چون در آن دریا تو راندی جوش آن چون نشنوی

7 پرسی از حال دلم چون بشنوی فریاد من حال دل چون پرسی از من هر زمان چون نشنوی

8 گوش زیر زلف و زیور زان نهان کردی که آه نشنوی پیدا ز من باری نهان چون نشنوی

9 گویمت کامروز جانم رفت زودش برزنی چون توئی جان داور ای جان حال جان چون نشنوی

10 هر دمت خاقانی از چشم و زبان گنجی دهد نام خاقانی به گوش دوستان چون نشنوی

11 کوه سیمینی و در کوه اوفتد آواز گنج آخر این آوازهٔ گنج روان چون نشنوی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر داور جانی، پس این فریاد جان چون نشنوی

شاعر شعر داور جانی، پس این فریاد جان چون نشنوی چه کسی است ؟

شاعر شعر داور جانی، پس این فریاد جان چون نشنوی خاقانی شروانی می باشد.

شعر داور جانی، پس این فریاد جان چون نشنوی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 6 سروده شده است.

قالب شعر داور جانی، پس این فریاد جان چون نشنوی چیست ؟

قالب شعر داور جانی، پس این فریاد جان چون نشنوی غزل است

مضمون اصلی شعر داور جانی، پس این فریاد جان چون نشنوی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.