-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سُرخ و بیجادهٔ رخ و تازه لب از باده و مست رفته از غایت مستی گل بادام از دست
2 مترشح غد و موزون قد و میگون لب و مست جامه گلنار و کمر زرکش و ساغر در دست
3 طرّه اش شعبده بازو نگهش شهر آشوب چشم بیمار و دو ابروی وی بیمارپرست
4 سر زلفش که بتحریک صبا رقصی داشت هر قدم طبلهٔ مُشکی بسر توده شکست
5 دیرگاه از می هوش آمد و بیمارم دید گفت افسوس که بر دیده ره خوابت هست
6 گفتم از دست خیال تو، بخندید و بگفت کامشب آیا هوس وصل نگارینت هست
7 جستم از جای بصد شوق که آری آری ای مبارک شب آنکس ز هجر تو برست
8 سرو قدّش بخرام آمد و با صد شفقت بر سر کهنه لحافی که مرا بود نشست
9 کرد تا وقت صباحم به صبوحی مشغول ز اختلاط می و معشوق شدم بیخود و مست