پروا اگر از عربده دوش نکردند از غالب دهلوی غزل 165

غالب دهلوی

آثار غالب دهلوی

غالب دهلوی

پروا اگر از عربده دوش نکردند

1 پروا اگر از عربده دوش نکردند امشب چه خطر بود که می نوش نکردند

2 در تیغ زدن منت بسیار نهادند بردند سر از دوش و سبکدوش نکردند

3 از تیرگی طره شبرنگ نظرها پرواز در آن صبح بناگوش نکردند

4 داغ دل ما شعله فشان ماند به پیری این شمع شب آخر شد و خاموش نکردند

5 روزی که به می زور و به نی شور نهفتند اندیشه به کار خرد و هوش نکردند

6 گر داغ نهادند وگر درد فزودند نازم که به هنگامه فراموش نکردند

7 خون می خورم از حسن که این گنج روان را در کار تهیدستی آغوش نکردند

8 اکنون خطری نیست که تا پر نشد از دل خود چاه زنخدان تو خس پوش نکردند

9 گر خود به غلامی نپذیرند گدا باش بر در بزن آن حلقه که در گوش نکردند

10 غالب ز تو آن باده که خود گفت نظیری «در کاسه ما باده سرجوش نکردند»

عکس نوشته
کامنت
comment