- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رسید از سفر آن ماه و چهره تاب گرفته چو برگ لاله رخش رنگ آفتاب گرفته
2 عرق روان ز بناگوش چون گلش بگریبان چنانکه پیرهنش نکهت گلاب گرفته
3 ز راه بادیه سرسبز و خرم آمده گویی که سر و قامتش از دست خضر آب گرفته
4 خوش آنکه یار سفر کرده آمدست بشبگیر هنوز بند قبا وا نکرده خواب گرفته
5 پیاده گشته ز اسپ و خرام کرده بگلشن فگنده برگ ره و ساغر شراب گرفته
6 ببین که رنگ عذار و طراوت گل رویش چگونه تابش خورشید بی نقاب گرفته
7 دم نظاره ی آن ماه نو رسیده فغانی فشانده اشک چو گلنار و سیم ناب گرفته