-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رهید جان دوم از خودی و از هستی شدهست صید شهنشاه خویش در مستی
2 زهی وجود که جان یافت در عدم ناگاه زهی بلند که جان گشت در چنین پستی
3 درست گشت مرا آنچ من ندانستم چو در درستی ای مه مرا تو بشکستی
4 چو گشت عشق تو فصاد و اکحلم بگشاد چو خون بجستم از تن زهی سبک دستی
5 طبیب فقر بجست و گرفت گوش دلم که مژده ده که ز رنج وجود وارستی
6 ز انتظار رهیدی که کی صبا بوزد نه بحر را تو زبونی نه بسته شستی
7 ز شمس تبریز این جنسها بخر بفروش ز نقدهاش چو آن کیسه بر کمر بستی