رحمی، رحمی که از کنارم از طبیب اصفهانی غزل 108

طبیب اصفهانی

آثار طبیب اصفهانی

طبیب اصفهانی

رحمی، رحمی که از کنارم

1 رحمی، رحمی که از کنارم رفتی تو و کشت انتظارم

2 هر چند که تیره روزگارم صد شکر پسند طبع یارم

3 هر دم بهوای تیغش از جیب چون شمع سر دگر برآرم

4 از سوختنم گزیر نبود در گلشن روزگار خارم

5 چون غنچه چیده نیست هرگز پروای خزان غم بهارم

6 در بستر غم شب جدائی می نالم و همدمی ندارم

7 زحمت ندهم بچاره سازان کز چاره گذشته است کارم

8 شد آب و زدیده ام روان شد از آتش عشق جسم زارم

9 گیرم که طبیب دوست بخشد از کرده خویش شرمسارم

عکس نوشته
کامنت
comment