- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رحمی، رحمی که از کنارم رفتی تو و کشت انتظارم
2 هر چند که تیره روزگارم صد شکر پسند طبع یارم
3 هر دم بهوای تیغش از جیب چون شمع سر دگر برآرم
4 از سوختنم گزیر نبود در گلشن روزگار خارم
5 چون غنچه چیده نیست هرگز پروای خزان غم بهارم
6 در بستر غم شب جدائی می نالم و همدمی ندارم
7 زحمت ندهم بچاره سازان کز چاره گذشته است کارم
8 شد آب و زدیده ام روان شد از آتش عشق جسم زارم
9 گیرم که طبیب دوست بخشد از کرده خویش شرمسارم