-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 قبلهٔ ابدال قلهٔ سبلان دان کو ز شرف کعبهوار قطب کمال است
2 کعبه بود سبزپوش او ز چه پوشد جامهٔ احرامیان که کعبهٔ حال است
3 در خبری خواندهام فضیلت آن را خاست مرا آرزوش قرب سه سال است
4 رفتم تا بر سرش نثار کنم جان کوست عروسی که امهات جبال است
5 چادر بر سر کشید تا بن دامن یعنی بکرم من این چه لاف محال است
6 مقعد چندین هزار ساله عجوزی بکر کجا ماند این چه نادره حال است
7 موسی و خضر آمده به صومعهٔ او صومعه دارد مگر فقیر مثال است
8 هست همانا بزرگ بینی آن زال چادر از آن عیب پوش بینی زال است
9 گفتم چادر ز روی باز نگیری بکر نهای شرم داشتن چه خصال است
10 از پس بکران غیب چادر غیرت بفکن خاقانیا که بر تو حلال است