الهامی کرمانشاهی

الهامی کرمانشاهی

الهامی کرمانشاهی
الهامی کرمانشاهی

نهاد از الهامی کرمانشاهی شاهدنامه (چر خیابان باغ فردوس) 36

شاهدنامه (چر خیابان باغ فردوس) 36 ام از 451 خیابان سوم

نهاد آن گهی دست بر روی دست

1 نهاد آن گهی دست بر روی دست نگه را به یال تکاور ببست

2 چو از شاه، شمر پلید این پدید ز شادی دل تیره اش بردمید

3 بگفت: ای سپه کارما شد به کام که تیغ علی (ع) رفت اندر نیام

4 بتازید ایدون به قتلش همه میارید بر دل دگر واهمه

5 به هر سو بدو تیغ و خنجر نهید به زودی از این درد سر وارهید

6 سپاه بد اختر زگفتار او زهر سو بدان شه نهادند رو

7 گرازان چو دیدند بازوی شیر به زنجیر گشتند بر وی دلیر

8 به تیر و به شمشیر وگرز گران به زوبین و سنگ و به تیغ و سنان

9 زدندش بر آن پیکر نازنین ز خونش بشد لعل، خاک زمین

10 رسول خدا، ایستاده ز دور همی مویه گر بود بر حال پور

11 همه آفرینش پر از ویله بود همی کرد خیرالنساء رود رود

12 ملایک کشیده به نظاره صف روان جبرییل امین هر طرف

13 همه خیره مانده در آن داوری کسی را نبد یاری یاوری

14 زکوفی سپه صالح ابن وهب بیامد دمان برده دندان به لب

15 بزد نیزه ای بر تهیگاه شاه که از جان پاکش بر آورد آه

16 از آن تیر یکباره شد بی توان به سوی زمین گشت از، زین، نوان

17 چو آگاه شد ذوالجناح رسول (ص) که دارد شهنشاه رای نزول

18 به نرمی دو دست از دو پا برگشاد شکم را به پشت زمین بر نهاد

19 شهنشاه از زین به پهلوی راست بیفتاد و بانگ از سواران بخاست

20 تو گفتی بیفتاد عرش برین نه عرش برین بلکه عرش آفرین

21 بلرزید بر خویش ارکان خاک پر ازدود شد از سماتا سماک

22 به خاک اندر آمد بلند آفتاب به بازوی یزدان در افتاد تاب

23 ز پایه سپهر برین اوفتاد زبن کاخ ستوار دین اوفتاد

24 زهم رشته ی کاف و نون برگسیخت به فرق جهان خاک ذلت بریخت

25 زدردش چو بنهاد پهلو به خاک جگر بند شیر خدا گشت چاک

26 شهنشاه چون بر زمین کرد جای بر او جلوه گر گشت یکتا خدای

27 ز خاک زمین فر معراج دید همه آنچه می جست آمد پدید

28 به شکرانه بنهاد برخاک، روی زبانش بدانگونه تسبیح گوی

29 پس از پوزش جلوه ی دادگر غریبانه بنهد سر بر سپر

30 به دست اندرش قبضه ی ذوالفقار دو چشمش سوی خیمه ها رهسپار

31 که بیند از آن قوم بیدادگر مرآن بیکسان را چه آید به سر

32 همی گفت آهسته در زیر لب که ای چرخ روزت برآید چو شب

33 به آل علی (ع) این همه کینه چیست؟ که از تو شب و روز ایشان یکی است

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر نهاد آن گهی دست بر روی دست

شاعر شعر نهاد آن گهی دست بر روی دست چه کسی است ؟

شاعر شعر نهاد آن گهی دست بر روی دست الهامی کرمانشاهی می باشد.

شعر نهاد آن گهی دست بر روی دست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 13 سروده شده است.

قالب شعر نهاد آن گهی دست بر روی دست چیست ؟

قالب شعر نهاد آن گهی دست بر روی دست شاهدنامه (چر خیابان باغ فردوس) است

مضمون اصلی شعر نهاد آن گهی دست بر روی دست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر