1 تن را بگذار تا شوم من جانت جان در باز تا شوم جانانت
2 از پای درآی تا بگیرم دستت با درد بساز تا شوم در مانت
1 صورت انسان دگر معنی آن دیگر است صورت انسان مس و معنی انسان زرست
2 مس چه بودلحم وپوست زرچه بودعشق دوست این مس اگر زر شود ازدو جهان بر ترست
1 زغفلت تو ترا صد حجاب در پیش است صفای چهرهٔ جانرا نقاب در پیش است
2 بسی کتاب بخواندی کتاب خویش بخوان زکردهای تو جانرا کتاب در پیش است
1 گرنکندی بسته ماند اینجا دلت تو بمانی بیدل آنجا در عذاب
2 حسرتی ماند بدل آنرا که داد دل بچیزی گر نشد زان کامیاب