1 تن را بگذار تا شوم من جانت جان در باز تا شوم جانانت
2 از پای درآی تا بگیرم دستت با درد بساز تا شوم در مانت
1 تن خاک راه دوست کنم حسبی الحبیب جان نیز در رهش فکنم حسبی الحبیب
2 چون عشق در سرای وجودم نزول کرد از خویشتن طمع بکنم حسبی الحبیب
1 زغفلت تو ترا صد حجاب در پیش است صفای چهرهٔ جانرا نقاب در پیش است
2 بسی کتاب بخواندی کتاب خویش بخوان زکردهای تو جانرا کتاب در پیش است
1 یارا یارا ترا چه یارا تا دل بربائی اذکیا را
2 این دلبری از تو نیست بالله این فتنه زدیگریست یارا