جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

مرا از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2715

غزل 2715 ام از 6329 غزلیات

مرا اندر جگر بنشست خاری

1 مرا اندر جگر بنشست خاری بحمدالله ز باغ او است باری

2 یکی اقبال زفتی یافت جانم وگر چه شد تنم در عشق زاری

3 کناری نیست این اقبال ما را چو بگرفتم چنین مه در کناری

4 بگیر این عقل را بر دار او کش تماشا کن از این پس گیر و داری

5 چو اندربافت این جانم به عشقش ز هستم تا نماند پود و تاری

6 رخ گلنار گر در ره حجاب است چو گل در جان زنیمش زود ناری

7 مشو غره به گلزار فنا تو که او گنده شود روزی سه چاری

8 جمالی بین که حضرت عاشقستش بشو بهر چنین جان جان سپاری

9 خداوندی شمس الدین تبریز کز او دارد خداوند افتخاری

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر مرا اندر جگر بنشست خاری

شاعر شعر مرا اندر جگر بنشست خاری چه کسی است ؟

شاعر شعر مرا اندر جگر بنشست خاری جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر مرا اندر جگر بنشست خاری در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر مرا اندر جگر بنشست خاری چیست ؟

قالب شعر مرا اندر جگر بنشست خاری غزل است

مضمون اصلی شعر مرا اندر جگر بنشست خاری چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ است.
بنر