- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جلایر: رو دعا کن ختم عرض است دعای اوست چون بر جمله فرض است
2 خداوندا وجودش را مسلم، بداری از همه آفات عالم
3 همیشه کامیاب و کامران باد بقای عمر و جاهش جاودان باد
4 حسودش را به خواری مبتلا کن همیشه حامل رنج و بلا کن
5 ثنا خوان بر ولی عهد شهنشاه نخست او لایق تاج آمد و گاه
6 بیا در ره گذار او بگردان سزاوارست جان سازیش قربان
7 بود عباس شه با فر و فرهنگ که میل او کند بر هر چه آهنگ
8 اگر نابود گردد بود گردد عدم گر باشد او، موجود گردد
9 ز مهر اوست خارا مهر رخشان زقهرش سوزد این جاتا بدخشان
10 برجودش بود، یم قطره نم بر حلمش جبال از خردلی کم
11 ز تیغ آب دارش ملک معمور کمین از چاکرش خافان فغفور
12 بکن عرضی که از دل غم زداید نشاط آرد ، مسرت ها فزاید
13 تو چیزی نظم کن ناگفته باشد دری آور که او ناسفته باشد
14 حقیقت گر دلی نشنیده باشد پسندد هر که اهل دیده باشد
15 جلایر: هر چه بینی یا نگاری بگو حالش که ماند روزگاری
16 بود بهجت فزا و هم طرب خیز چو زلف دل بران باشد دلاویز
17 اگر هم شعر جنسش از دروغ است چراغ کذب دائم بی فروغ است
18 چو میل شاه باشد بر حکایت به ذوق و شوق کن عرض روایت
19 خدا سازد که مقبول شه آید بدین غم خانه تارت سرمه آید