-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فقر وارستگی است از غم هر نیک و بدی نه که سر بار شود فکر کلاه نمدی
2 خلق مرغان اسیرند که در یک قفسند زان میان از که توان داشت امید مددی
3 غنچه در باغ جهان نیز چو من با دل تنگ دست بر سر زند از سرکشی سرو قدی
4 این دل پرحسد و کینه که در بر داری سینه را ساخته خواری کش هر دست ردی
5 لذت بوسه رکاب از کف پای تو گرفت که نیاید بمیان پای شمار و عددی
6 شکرها گویمت ای چرخ که از گردش تو نیست یک کس که توان برد بحالش حسدی
7 بخت وارون من آن نیل بود برزخ عمر که کشد جانب خود آفت هر چشم بدی
8 عادت داد و ستد دادن جان مشکل کرد زانکه این داد ز دنبال ندارد ستدی
9 لاف بی برگی فقر از تو حرامست کلیم پوست تختی چو تو داری و کلاه نمدی