- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ریخت شکوفه و مرا گریه برای او همان غنچه شکفت و در دلم خار جفای او همان
2 هر طرف از چمن گلی خاست برای بلبلی در دل خاکسار من تخم وفای او همان
3 جان بلب رسیده را آینه گشت تیغ تو بود بمنزل عدم راهنمای او همان
4 دل چو بحیله و فسون باز نماید از جنون قطع نظر ز بودنش هست دوای او همان
5 شد ز نظاره ی رخت هوش فغانی ای صنم هست بطاق ابرویت دست دعای او همان