- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خوش آنکه لاف هنر پیش بی هنر نزند اگرچه برق بود طعنه بر شرر نزند
2 بچاره دست مزن در بلا که شصت قضا نشان غلط نکند، تیر بر سپر نزند
3 مکن سئوال که ابواب فیض اهل سخا گشاده است بروی کسیکه در نزند
4 چراغ عقل دهد روشنی ز پرتو عشق نظر نه بیند تا آفتاب سر نزند
5 فراخ حوصله گر خانه ای بسیل دهد چو موج دست تأسف بیکدگر نزند
6 بجز تو کز دل بیچاره صبر می طلبی کسی نگفته به بسمل که بال و پر نزند
7 دلم ز جانب آن چشم فتنه جو جمعست که مست سنگ بد کان شیشه گر نزند
8 درین بهار چنان روزگار افسردست که غیر شمع گلی هیچکس بسر نزند
9 کلیم خوارتر از خود کسی نمی بینم چرا ز حلقه اهل وفا بدر نزند