-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هزار حیف که در بوستان رعنایی شریک نکهت گل شد نسیم هرجایی
2 به چشم مرغ چمن، داغ سنگ بر پهلو نکوترست بر سر گل ز تماشایی
3 نماند از مژه محروم، دیده ساغر کند چو حسن تمام تو، مجلسآرایی
4 هزاربار فزون آزمودهام دل را نمیکند نفسی بی بتان شکیبایی
5 بتان شهر نهادند داغ بر دل من چو لاله نیست مرا داغ سینه، صحرایی
6 به آفتاب پس از صبح کس نپردازد ز خانه پیشتر از صبح اگر برون آیی
7 پیام من همه شب ناله میبرد به درش چه احتیاج پی نامه، خامه فرسایی؟
8 رفیق من نشود غیر غم کسی قدسی کجاست غم که به جان آمدم ز تنهایی