پیرانه سَرَم عشقِ جوانی از حافظ شیرازی غزل 110

حافظ شیرازی

آثار حافظ شیرازی

حافظ شیرازی

برای دریافت فال حافظ و تفسیر دقیق اشعار حافظ، به فال حافظ شیرازی با تفسیر مراجعه کنید و از خدمات ما بهره‌مند شوید.

پیرانه سَرَم عشقِ جوانی به سر افتاد

1 پیرانه سَرَم عشقِ جوانی به سر افتاد وان راز که در دل بِنَهفتم به درافتاد

2 از راهِ نظر مرغِ دلم گشت هواگیر ای دیده نگه کن که به دامِ که درافتاد

3 دردا که از آن آهوی مُشکینِ سیه چشم چون نافه بسی خونِ دلم در جگر افتاد

4 از رهگذرِ خاکِ سرِ کویِ شما بود هر نافه که در دستِ نسیمِ سحر افتاد

5 مژگانِ تو تا تیغِ جهانگیر برآورد بس کشتهٔ دل زنده که بر یکدِگر افتاد

6 بس تجربه کردیم در این دیرِ مکافات با دُردکشان هر که درافتاد برافتاد

7 گر جان بدهد سنگِ سیه، لعل نگردد با طینتِ اصلی چه کُند، بدگهر افتاد

8 حافظ که سرِ زلفِ بتان دست کشش بود بس طرفه حریفیست کش اکنون به سر افتاد

معنی شعر:

در رنج و مشقت و دلشدگی گرفتار آمده ای. با فکر و فراست و دوراندیشی به مسائل بنگر. از کارهایی که آینده خوبی ندارد و دچار زحمت می شوی دوری کن. تردید و دودلی را از خود دورساز و بر کوشش و تلاش خود بیفزای و زبان طاعنان را برخود دراز مکن.

عکس نوشته
کامنت
comment
حافظ شیرازی

آثار حافظ شیرازی

برای دریافت فال حافظ و تفسیر دقیق اشعار حافظ، به فال حافظ شیرازی با تفسیر مراجعه کنید و از خدمات ما بهره‌مند شوید.