آفت سر و برگ هوس آرایی جاه از بیدل دهلوی غزل 561

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

آفت سر و برگ هوس آرایی جاه است

1 آفت سر و برگ هوس آرایی جاه است سر باختن شمع ز سامان‌کلاه است

2 غافل مشو از فیض سیه‌روزی عشاق نیل شب ما غازه‌کش چهرهٔ ماه است

3 با حسن تو آسان نتوان‌گشت مقابل حیرت چقدر آینه را پشت و پناه است

4 یک چشم تر آورده‌ام از قلزم حیرت این‌کشتی آیینه پر از جنس نگاه است

5 افسوس‌که در غنچه و بو فرق نکردم دل رفت و من دلشده پنداشتم آه است

6 تا هست نفس رنگ به رویم نتوان‌یافت تحریک هوا بال و پر وحشت کاه است

7 کو خجلت عصیان‌که محیط‌کرمش را آرایش موج، از عرق شرم‌گناه است

8 زان جلوه به خود ساخت جهانی چه توان‌کرد شب پرتو خورشید در آیینهٔ ماه است

9 جزسازنفس غفلت دل را سببی نیست این خانه چو داغ از اثر دود سیاه است

10 آنجاکه تکبرمنشان ناز فروشند ماییم و شکستی که سزاوارکلاه است

11 هرچند جهان وسعت یک‌گام ندارد اما اگر از خویش برآیی همه راه است

12 زندان جسد منظر قرب صمدی نیست معراج خیالی تو و ره در بن چاه است

13 از جلوه‌کسی ننگ تغافل نپسندد بیدل مژه بر هم زدنت عجز نگاه است

عکس نوشته
کامنت
comment