- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کمال است در نفس مرد کریم گرش زر نباشد چه نقصان و بیم؟
2 مپندار اگر سفله قارون شود که طبع لئیمش دگرگون شود
3 وگر درنیابد کرم پیشه، نان نهادش توانگر بود همچنان
4 مروت زمین است و سرمایه زرع بده کاصل خالی نماند ز فرع
5 خدایی که از خاک مردم کند عجب باشد ار مردمی گم کند
6 ز نعمت نهادن بلندی مجوی که ناخوش کند آب استاده بوی
7 به بخشندگی کوش کآب روان به سیلش مدد میرسد ز آسمان
8 گر از جاه و دولت بیفتد لئیم دگر باره نادر شود مستقیم
9 وگر قیمتی گوهری غم مدار که ضایع نگرداندت روزگار
10 کلوخ ار چه افتاده بینی به راه نبینی که در وی کند کس نگاه
11 و گر خردهٔ زر ز دندان گاز بیفتد، به شمعش بجویند باز
12 به در میکنند آبگینه ز سنگ کجا ماند آیینه در زیر زنگ؟
13 هنر باید و فضل و دین و کمال که گاه آید و گه رود جاه و مال